چرا تذکرهنویسنان قلم مهد علیا را ستودند؟
«من ملای فقیر و سید عمامه دار و از زنهای زوار نیستم که از برای طمع، خواب درست بکنم. ملعون است هر کس خواب جعل بکند وانگهی از قول امام، در حضور خودش.»1
- از نامه مهد علیا به ناصرالدین شاه. سند شماره ۵/۲۳۹/۱- ۲۹۵ اسناد سازمان اسناد ملی ایران. برداشت از : دکتر عبدالحسین نوایی، مهدعلیا به روایت اسناد، تهران، اساطیر، ۱۳۸۳ صص۵۱ – ۵۲ ↩︎
در بررسی و چندوچونِ ادبیاتِ زنانِ ایران، یکی از مهمترین دورانها ادبیاتی است که آنان در زمانِ قاجار مکتوب کردهاند، آنچه نتیجهی همهگیر شدنِ خواندن و نوشتن در ایران بود. ادبیات زنانِ قجری گسترهی بسیار فراخ و البته سختیاب از نظر خاستگاهِ در دسترس دارند و به گونههای مختلفی از نگارش تقسیم میشوند: روزنامهنویسی، نامهنگاری و دیگر سنت خاطرهنویسی، که این دومی بسیار دامنگیرتر است. اگر چه نمونههای مطلوبِ کتابت نیز، از زنانِ آن روزگار بعدها به دست آمده؛ اما بیشتر و فراختر، این نامهنگاری و خاطرهنویسی زنان در دورانِ قجری است که چهره مینمایاند.
نگارشِ زنان در زمانهی قاجار اما همواره برای پژوهشگران بیشتر دارای اهمیتِ تاریخی-اجتماعی بوده است. چه آنکه بیاغراق این نخستین دورهی تاریخی در ایران است که زنان به شکلی منسجم، هم در ادبیاتِ نگارش شده از سوی مردان دیده میشوند و هم خود، آفرینندهی ادبیات هستند. گویی جدالِ تجدد در ایرانِ قجری نمیتواند زنان را نادیده بگیرد و اینجاست که در میانِ نزاع منادیان و معارضان تجدد در ایران، زنانِ تجددخواهِ قجری با تاسیس روزنامه و ایجاد «جمعیت نسوان» و بسیاری فعالیتهای دیگر، مناسبات ادبی را دیگرگون کرده و ادبیاتی که اغلب مذکر دیده میشود را چهرهای دیگر میبخشند، آنچه پیامدهای تاریخی و اجتماعیاش تجربهی تجدد در ایران را بدون حضور زنان میسر نمیکند. از این روست که بررسی ادبیات زنانِ قاجار برای پژوهشگرِ تاریخ، اهمیت بیشتری میابد، چه این نخستین بار است که ادبیاتِ فارسی که در درازنای تاریخِ خود در بسیاری موارد چشمِ خویش را به روی زنان بسته اکنون نه تنها به تماشای آنان مینشیند، بلکه از فرصتی که زنِ ایرانی برای خویش ساخته تا تواناییهای بینظیرش را در آفرینشِ ادبی به جامعهی مردسالار و ادبیاتِ زنستیز نشان دهد، استقبال میکند. چه کافیست که اغلبِ تذکرهها و سفرنامههای نوشته شدهی فارسی در طول تاریخ ادبیات (که اهمیت ادبی نیز دارند) را نگاه کنیم و به تماشا بنشینیم که در این آثار و همچنان در شعر حتا (اگر فردوسی بزرگ را استثنا بدانیم) چگونه همواره زن در غیاب است و غیاب او سندیست از ستیز جامعه با چهرهی همیشه در پستوی زن در درازنای تاریخ ایران.
اما بررسی نوشتههای زنانِ دورهی قاجار نشان میدهد که آفرینشهای آنان غیر از اهمیت تاریخی-اجتماعی، که به صورت گذرا نکتهی برجستهاش را برشدم، دارای اهمیت ادبی نیز هستند. چه هر سند تاریخی به ناگزیر یک متن ادبیست و هر متن ادبی البته، سرانجام یک سند تاریخی. نگارش زنان در دورهی قاجار را باید به دو قسم مورد پژوهش قرار داد نخست نوشتههای قبل از دوران ناصری و سپس آنچه زنان از دوران ناصری تا انتهای حکومت احمد شاه نوشته و مکتوب کردهاند، که این دومی دارای اهمیتِ بیشتریست. آفرینههای زنان قاجار به چند دسته تقسیم میشوند: نامهها، رسالههای مذهبی، سفرنامهها، رسالههای انتقادی، خاطرات و روزنامهنویسی. در این نمونههای نگارش که بیشتر میان زنان درباری و طبقات بالای جامعه فراگیر بوده؛ خاطرهنویسی و نامهنگاری چنانکه در ابتدای سخن نیز گفتم جایگاه ویژهای یافتهاند؛ بررسی این مهم نشان میدهد که از اغلبِ زنانِ دست به قلم، خاطرات و نامههایی فراگیر، یا پاره باز مانده است و زنانی که روزنامهنگار یا رسالهنویس بوده نیز نامهها و خاطراتی را مکتوب کردهاند.
سنت خاطرهنویسی در دوران قاجار، سنتی ادبی است که به شکل بسیار ویژهای بازتولید و بازآفرینی میشود. و در این بازتولید جمعی، جریان مشروطه و تجددخواهی بار دیگر تاثیری شگرف دارند. خاطرهنویسی زنان قجری ساخت زبانی قابل تاملی دارد که به گمانم بر آمده از ساخت سیاسی مستتر است، چه اکنون برای شناخت این دو مهم بیتردید باید آن دیگری را نیز مورد بررسی و تحقیق قرار داد. متون به دست رسیده نشان میدهد که نفسِ نگارشِ خاطراتِ زنانِ طبقه بالای جامعهی قجری، تنها ثبت وقایع روزمره نبوده است؛ آنها ضرورتِ ثبتِ زمانهی خود را برای آیندگان درک کردهاند، چه در برابر سنتِ شفاهیگری ایرانیان به روایتِ مکتوبِ فردگرایانه روی آوردهاند و در این روایتها کم نیستند نشانههای مواجهی با به قول خودشان «احکم سعد و نحس استبداد»[1] که برآمده از همان ساخت سیاسی مستتر است. در این مورد کافی است در خاطرات «بیبی خانم استرآبادی» که افزون بر خاطرهنویسی کتابتهای مهمی در رویارویی با استبداد نیز دارد، تامل کرد یا خاطرات «بیبی مریم بختیاری» و «تاج السلطنه» را مورد چندوچون قرار داد؛ آنها که خاطراتشان انباشته است از تحلیل اوضاعِ کشور و نقدِ عملکرد شاه و البته جدال با رفتار مردان علیه زنان[2].
در کنار خاطرهنویسی، نامهنگاری یکی از برجستهترین مکتوباتی است که از زنان قاجار به دست ما رسیده. آنچه تا آنجا که بی گزافهگویی میتوانم مدعی شوم که از تمامی زنان قجری که دستی بر قلم به هر شیوه داشتهاند، نامههایی باقی مانده است. بسیاری از نامههای نگارش شده در دوران ناصری به دست زنانِ دربار یا زنانِ تجار نوشته شدهاند. نامههایی که زنان درباری نوشتهاند اغلب بیان وضعیت حرمسرا و دلمشغولیهای شخصی است اما در میان آنها نگارندههای دیگری نیز وجود دارند که جنبههای اجتماعی را نیز از نظر گدراندهاند اگر چه محدود و معدود. مکتوبات همین دستهی دوم است که خارج از تفسیرهای متعددِ تاریخی-اجتماعی، از آرایههای ادبی و فنون نگارش حرفهای بهره برده و بهگمانم دستکم بر ادبیات زنان پس از خود نیز تاثیرگذاشتهاند.
نامهنگاری زنان قجری با مکتوبات دیگرشان تفاوت مهمی دارد، آنها در نامههایشان بیشتر به خویشتن نزدیکاند و از تکلفهای مرسوم زبانی که در مکتوبات دیگر مشاهده میشوند خود را دور نگاه میدارند. همین تفاوت مهم است که زبانِ نگارشِ نامهها را از دیدگاه ادبی دارای اهمیت میکند؛ چه با بررسیهای سبکشناسی آنچه که به عنوان «ادبیات دوران مشروطه» میشناسیم همسوییهای ادبی-زبانی خاصی با ادبیات این نامهها دارد. البته هویداست که این همسوییها نه اندیشه شده که به شکلی درزمانی و بر اساس جریان «گفتمان زبان» در زمانهی قاجار ایجاد شده است.
نامهنگاری زنان قجری مولفههای برجستهای دارند که از جهت ادبی اهمیت آنها را بیشتر میکند؛ شاخصهایی مانند: زنانگی، استفاده از صورتهای زبانی بیانگر، استفاده از شکلهای دالِ بر ابهام، استفاده از صورتهای آوایی پرسشگر، بسامد جملات ساده و مرکب، و در کنار اینها جزیی نگری ، جملات ناتمام، صورتهای خلاف دستور و جملات معترضه. مواردی که به دقت فرایند نگارش ساده زنان را در نامهها نشان میدهد. فرایندهایی که پیش از آن نمونهای ندارند و گویی در تقابل با ادبیات پیچیدهی پیش از خویش قرار میگیرند. اگر چه این تقابلها بر بنیادی اندیشهگرانه استوار نشدند اما امروز به عنوان سندی در دسترس از شیوهی نگارش در یک دورهی تاریخی قرار دارند که میتوان با نگرش نقادانهی ادبی، زبان و ادبیات آن را از لایههای متنیاش بیرون کشید. چه «کاربرد بخشی از زبان در گفتار یک فرد محصول عادت اوست» و بیشک این عادت تحت تاثیر محیط آن فرد خواهد بود.
در میان تمامی نامهنگاریهای زنان قاجار، نامههای یک چهرهی سیاسی نزدیک به پادشاه بیش از هر چیز جلوه مینمایاند. «مهد علیا» مادرِ ناصرالدین شاه که احکام و وقفنامههایش را به استناد متون بازمانده، کاتبانِ دربار مینوشتند، مجموعهای گسترده از نامهها را دارد. نامههای او به دو گروه عمومی و خصوصی تقسیم میشوند؛ نامههای خصوصیاش اغلب به ناصرالدینشاه و درباریان است و نامههای عمومی او به زنان بیرون از دربار که یا در کار تجارت بودهاند یا دوستی و صمیمیتی با «ملک جهان» داشتهاند. نامههای او همچنین شاخصهای نامههای دیگر زنان که پیشتر برشمردم را داراست بخصوص در نامههایی که به شاهِِشهید نوشته است چه بیان احساسات مادرانهاش است به ناصرالدین بر خلاف نامههای دیگر که بیشتر مسایل حکومت یا شفاعت دیگران است.
نامههای «ملک جهان» مانند تمامینامههای نگارش شدهی زنان قاجاری متنی است در آن واحد تاریخی و ادبی، این نامهها اهمیت اجتماعی نیز دارند چه در اغلب آنها حذف یا تحریف سیمای زن به شیوههای مختلف مورد نکوهش قرار گرفته است و به شکل مستقیم نیز دربارهی مسایل مربوط به دربار یا سیاست خارجی اظهار نظر شده. اما به گمان من مهمتر از همهی جنبههای تاریخی-اجتماعی نامههای «مهد علیا» ویژگیهای ادبی نگارشِ اوست که باید مورد توجه قرار گیرد چه او در نامههایش ظرافتهای ادبی فراوان دارد و بسیاری برساختهای کلامی را آفریده است که پیش از آن در ادبیات فارسی سابقه ندارند اینها در کنار سادگی و روانی قلم او که بر خلاف دیگر زنان در خدمت محیط زنانه نیست قلمِ «نواب علیه» را متمایز کرده است؛ تا آنجا که از نظر منتقدان «هر بند از نوشتههای او را میتوان یک داستان کوتاه نامید»[3]
جملات کوتاه و سطرهای بدون زواید او و استفادهاش از فنون نویسندگی بسیار خاص نسبت به زمانهاش تا آنجا پیش رفت که تذکرهنویسان مرد در همان روزگارِ زیستنش او را ستودند. نامههای او بخصوص آنها که در زمان حیات «امیرکبیر» به درباریان و مسولان درباری نوشته شدهاند، در میان متون دیگر دارای اهمیت بیشتری هستند. مکاتبات بلند بالا و جدلی او در خصوص «امیرکبیر» گویی مکتوبههایی هستند که نگارندهیشان بیش از هر چیز تلاش دارد توانایی و تبحر نویسندگیاش را به رخ مخاطب بکشاند. موارد متعددی از جملات مسجع و ترکیبات تازه و رعایت به دقت دستورات زبانی بر خلاف آنچه بیشتر در نامهنگاریهای دیگر زنان قاجار دیده میشود نیز به نثر او جلوهای دیگر بخشیده است.
«فدایت شوم، با مُركب بنفش عرضه نمودم. من باب رسم و حال كه موسوم است. پیوسته باد را عرض سلام تقدیم مینمایم. باشد که دارالشمایل شما فراق مصیبت را طویل کند. و ما نقرا را بر شانه به ذلف درآوریم»[4]
نکته قابل توجه دیگر در قلم مهد علیا توجه او به بهرهگیری از استدلال است در نامههایش. او به جای بیان احساسات از بیان استدلال سود میبرد. چند نمونه از نامههای «تاج السلطنه» وجود دارد که به شکلی خصوصی در نامههایی نوشته که بسیار مایل است بتواند به شیوایی مهدعلیا بنگارد و یا از شیوه استدلالهای او استفاده کند.[5] توانایی ملک جهان بر کلمهها و آراستن آن کلمهها به به صنایع لفظی در بسیاری نامههایش مشهود است.
ویژگیهایی که امروز برای برای نثر مهد علیا بر میشماریم در آن دوران برای ادبیات فارسی ویژگیهای نو و در برخی موارد ساختار شکنانه بوده است. بیشک به دلیل عدم دسترسی به گسترهی نامههای مهد علیا به دلیل نگهداری طبقهبندی شدهی آنها نمیتوان نظری قطعی در خصوص پیشگام بودن او در حرکت نثر فارسی به سمت ادبیتی متجدد داد اما آنچه بر اساس اسناد تا کنون منتشر شده میتوان نوشت این است که مادرِ شاهِ شهید دستِ بلند قابتی در نویسش داشته و با آگاهی از فنون نویسندگی نامههای خود را از یک متن سادهی تاریخی به متنی که داری اهمیت ادبی است بدل کرده.
حامد داراب. شاعر و روزنامهنگار ادبی
این مقاله پیشتر در فصلنامهی ادبی و هنری «چکامه» منتشر شده است.
فصلنامه چکامه. شماره 2. زمستان 1401. صفحات 48 الی 51
[1] تاج السلطنه. خاطرات. به کوشش منصوره اتحادیه و سیروس سعدوندیان. تاریخ ایران. صص 99-98
[2] بختیاری بیبی مریم. (1382) خاطرات سردار مریم بختیاری. غلام عباس نوروزی بختیاری(ویراستار). تهران. آنزان صص 27-24
[3] ماهنامه سبکشناسی نظم و نثر. شماره 12. ص 34
[4] نوایی عبدالحسین. مهدعلیا به روایت اسناد. تهران. اساطیر. سند شماره a961393 مجموعه نواب شریفی
[5] خاطرات لیدی شیل. شیل مری. (1368) ترجمه حسین ترابیان. تهران نشر نو.