چرا احمدرضا احمدی در روزگار گلوله و باتوم از گل و مدادرنگی مینوشت؟ نیما یوشیج در جایی از «نامههای به همسایه» آورده: «وقتی شعرمان را بیاعتنا به شرایط مردم به آنها بدهیم، مردم هم بیاعتنا میپذیرند» بگمانم شعرِ احمدرضا احمدی هم رویگردان(بیاعتنا) پذیرفته شد، چنانکه رویگردان نوشته میشد؛ شعری که […]
نوشتارها
| کیارستمی فیلمسازِ پساتجددگرا | نوشتارِ کوتاهِ پیشِ رو، چهارماه قبل از مرگ کیارستمی در روزنامهی آرمان منتشر شده است. به یاد دارم در یکی سخنرانی باعنوان «شاعرانهگی در سینمای کیارستمی» (خانه هنرمندان. بهمن ۱۳۹۴) اشارتی به پستمدرن بودهگی روایت در آثارِ او کرده بودم و از پسِ آن درخواست […]
| نوشتارِ حامد داراب در زادروز احمدرضا احمدی | «وقتی شعرمان را بیاعتنا به شرایط مردم، به آنها بدهیم، مردم هم بیاعتنا میپذیرند. با احتیاط و با تدریج، به مردم باید نزدیکی گرفت، چون ما برای مردم میآفرینیم» اینها گوشههایی از نامهی نیما یوشیج به احمد شاملو، در سال 1332 […]
| نوشتارِ حامد داراب در 15 سالگی درگذشت شاهرخِ مسکوب | در تاریخِ فکر و اندیشهی ما، هرگز کسی مانند شاهرخ مسکوب (که یکی از روشنفکرانِ مهمِ معاصرِ ایران است بهگمانم) در «سوگ سیاوش» آن اسطورهی پاک و مغموم ننشسته است، شاهرخِ تنها، او که روزگاری به جبر، احاطه شد […]
|نوشتارِ حامد داراب دربارهی گلشیری| نويسنده فنیترین داستان ايرانی وقتی میخواهم درباره هوشنگ گلشیری بنویسم، بیشتر از هر چیز به یاد مرگ او، یا به باور شخصیام، مرگ نابهنگام او میافتم و این عطف به مرگ، بیشتر به گمانم برای من، دلیلش عطف به شخصیت «مراد» است در «شازده احتجاب» […]